اشاره: سازمان جهانی یونسکو با مشارکت سازمان جهانی کار (ILO) در سال 1966 ، 5 اکتبر مصادف با 13 مهرماه را به عنوان روز جهانی معلم به دنیا معرفی کرد. به مناسبت این رو را نوشتار زیر ران ملخی است که تقدیم سلیمانهای وادی دانش و مغرفت میگردد. |
جهان وارد قرن بیست و یکم میلادی شده است. کشورهای پیشرفته صنعتی با برنامهریزیهای دقیق روی سیستمهای آموزشی، رقابت سختی را برای رسیدن به «دانایی» ادامه میدهند تا بتوانند در فرایند جهانی شدن در مدار مرکزیت حاکم بر جهان باقی بمانند.
در این رهگذر تعداد انگشت شماری از کشورهای در حال توسعه نیز توانستهاند با شیوههای آموزشی برخاسته از پژوهشها و کارشناسیهای دقیق و عمیق، از حداکثر پتانسیل دانشآموزان برای تربیت نیروی انسانی در نظم و مناسبات نوین جهانی بهرهگیرند.
در حهان امروز آموزش و پرورش به عنوان اساسیترین رکن توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مطرح است و هیچ تحولی در جامعه بدون توجه ویژه به نقش نظام آموزشی در آن امکانپذیر نیست.
سازمان ملل متحد از سال 1990 تاکنون، هرسال گزارشی از «توسعه انسانی» منتشر میکند که در آغاز آن این جمله جلب نظر میکند:
مردم، ثروت واقعی هر کشور هستند.
شاخص توسعه انسانی (Human Development Indicators) که به اختصار (HDI) نامیده میشود، شامل بسیاری از واقعیتهای اجتماعی از قبیل نرخ باسوادی، نرخ مطالعه، نرخ امید به زندگی در کودکان زیر 5 سال، دسترسی به آب آشامیدنی سالم، تبعیض بین زنان و مردان، فقر و فاصله طبقات اجتماعی، توزیع عادلانه ثروت و ... میباشد. محور همه این متغیرها سه شاخه اساسی است. بهداشت و سلامتی با شاخص نرخ امید به زندگی، علم و دانش با شاخص نرخ با سوادی و وضعیت اقتصادی با شاخص درآمد سرانه.
طبق گزارش سازمان ملل در سال 2004 کشورهای نروژ، سوئد، استرالیا، کانادا، هلند، بلژیک، ایسلند، آمریکا، ژاپن و ایرلند به ترتیب رتبههای اول تا دهم را در بین 177 کشور جهان از نظر توسعه انسانی کسب کردهاند. نرخ با سوادی در 19 کشور اول که آلمان در جایگاه نوزدهم قرار دارد صد در صد است.
ایران با دو رتبه بیشتر نسبت به سال قبل در ردیف 99 این جدول واقع است. امید به زندگی در ایران هفتاد و چهار دهم ، که نسبت به سال گذشته سه دهم رشد داشته است و نرخ با سوادی هفتاد و هفت و دو دهم گزارش شده است.
کشورهای ردیف میانی جدول عبارتند از: مالدیو، ترکمنستان، جامائیکا، ایران، گرجستان، آذربایجان، فلسطین و الجزایر و سرانجام کشورهای ردیف آخر بورکینافاسو، مالی، نیجر و در پایان سیرالئون.
این گزارش گویای این واقعیت است که اصولاً زیربنای هر نوع توسعه اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و اقتصادی، توسعه انسانی است و توسعه انسانی با ارتقاء فرهنگ در جامعه و از طریق آموزش و پرورش امکان پذیر میشود. بنابراین، انسان محور توسعه است و هرگونه تحول اجتماعی با نگرش به انسان معنا و مفهوم دارد.
ویژگیهای نظام آموزشی در قرن بیستم (عصر صنعتی) : در تفکر حاکم بر عصر صنعتی، دغدغه اصلی تولید انبوه بود که انعکاس آن در آموزش و پرورش کشورهای پیشرفته به شکل همگانی کردن و اجباری کردن آموزش بود. این همگانی کردن، بقای جامعه صنعتی را تضمین میکرد. در این نگاه هدف، تربیت کارگران زبده و ماهر برای راهاندازی و کار در مراکز صنعتی بود. در نتیجه مهارت آموزی رسالت اصلی آموزش و پرورش بود و کار باید دقیق، کمّی و عینی انجام میشد.
چون خط تولید صنعتی نیاز به مهارتهای مشخص دارد، مهارتها در قالب هدفهای رفتاری تعریف میشد. بدین منظور مدارس برای رسیدن به این هدفهای مشخص برنامهریزی کرده و دانشآموزان را تربیت میکردند. در چنان فضائی به خاطر عدم دسترسی به منابع گوناگون اطلاعاتی، مدرسه تنها راه انتقال این دانش بود.
یادگیری، تغییر رفتار تعریف میشد و در نتیجه تدریس، انتقال یک طرفه و منفعلانه اطلاعات توسط معلم بود.
ویژگیهای نظام آموزشی در قرن بیست و یکم (عصر فرا صنعتی) : در عصر ارتباطات و در طلیعهی هزارهی سوم میلادی، انسان وارد جامعهای با زیرساختهای تکنولوژیک و اطلاعاتی شده است. رایانه، شبکه ماهوارهای، دستیابی به شبکهی اینترنت و ... منابع اصلی اطلاعات، تقریباً فراگیر و در اختیار همگان قرار دارد. دیگر مدرسه تنها منبع و محل یادگیری تلقی نمیشود بلکه در کنار سایر وسائل ارتباطی قرار دارد. در چنین فضائی که عصر انفجار اطلاعات لقب گرفته است، هر سه مقوله دانش، یادگیری و تدریس نیاز به تغییر دارند. دانش دقیق و کمّی نیست، بلکه ساخته شدنی است. یعنی دانشآموز، خودش در یادگیری نقش دارد و به وجود آورنده دانش خویش است و چون آزادانه انتخاب میکند، نسبت به آن متعهد بوده و در حفظ آن میکوشد. او تا دلایل قانعکنندهای پیدا نکند، آن را به ازای دانش دیگر از دست نمیدهد. در این زمان یادگیری دیگر به معنای تغییر رفتار نیست، بلکه یادگیری تغییر باور و تغییر بینش و دیدگاه است، که رفتار نیز بخشی از آن است. در این دیدگاه، تدریس یک تعامل است. چون انسانها میخواهند تصمیمگیری را یاد بگیرند. موضوعی که در قرن گذشته مطرح نبود و کارگر بدون چون و چرا وظیفهاش را انجام میداد. (اثر جاودان چارلی چاپلین در فیلم سینمایی عصر جدید.)
اما استفاده کننده و پردازشکننده اطلاعات در قرن بیست و یکم کسی است که چون و چرا دارد و پرسشگر است. او از بین همه اطلاعاتی که در پیرامونش قرار دارد، میتواند انتخاب مناسب کن، درست تصمیم بگیرد و درست استدلال کند. معلم در این دیدگاه سِمَتِ مشاور و راهنما دارد. در نگرش مدرن به انسان:
انسان فکر میکند. برای انسان فکر نمیکنند.
انسان تصمیم میگیرد. برای انسان تصمیم نمیگیرند.
انسان خود رشد میکند. به جای انسان رشد نمیکنند
و سرانجام، نمیتوان فرایند رشد انسان را از ابتدا تا انتها سفارش داد.
به عنوان مثال چرا درس انشاء که عبارتاست از: آفریدن، بیان کردن، روئیدن و رویش است. در نظام آموزشی ما این چنین مهجور مانده است؟ شاید به این علت است که ما میخواهیم دانشآموز مثل ما فکر کند. برای رضای خاطر ما بنویسد. فقط 10 سطر بنویسید. موضوعهای دلخواه ما را بنویسد. موضوعهای کلیشهای:
علم بهتر است یا ثروت؟ - فصل بهار را شرح دهید. - چه میوهای را دوست دارید؟ - فواید کشاورزی و دامداری را بنویسید و ...
و جالب اینجاست که دانشآموز بررسی میکند با چه معلمی مواجه است تا نظر او را تأمین کند و هرگز اندیشه خود را بازگو نمیکند.
« بر ما دانشآموزان عزیز واضح و مبرهن است که علم از ثروت بهتر است زیرا ثروت را دزد میبَرَد ولی علم را دزد نمیبَرَد...»
و حال آنکه اگر او آزادانه بنویسد و روی نوشتهاش در کلاس بحث و تبادل نظر شود، شاید به این نتیجه هم برسد که صاحبان سرمایه بعضی از اندیشمندان را میخرند و در خدمت هدفهای شوم خود قرار میدهند و ....
این دیدگاه عصر صنعتی است. زیرا درس انشاء در کارخانه محلی از اعراب ندارد. یکی از اساتید محترم دانشگاه نقل میکردند که من معلم انشای مدرسه بودم. کتاب داستانی را در کلاس بردم و نیمی از قصه را برای شاگردانم خواندم و از آنان خواستم در گروههای سه نفری، هر گروه به میل خود داستان را تمام کند. در جلسه آینده با شگفتی دیدم به قدری زیبا و متنوع داستان را به پایان رساندهاند که وقتی ادامهی آن را از روی کتاب خواندم، جملگی وا رفتند. زیرا کار ایشان زیباتر بود. این نمونهای است از احترام به آزادی در امر آموزش و پرورش و کرامت انسان.
آموزش و پرورش بخشنامهای ادامهی تفکر عصر صنعتی است. نتیجهاش تربیت انسانهایی است که مانند محصولات یک کارخانه همگی یک شکل و شمایل خاص دارند.
آموزش و پرورش عصر فراصنعتی آزادی، انتخابگری و مخیر بودن انسان را باور دارد و آن را زمینه رشد و تعالی بشر میداند.
رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند بنگر که تا چه حد است مقام آدمیت
به طور خلاصه آموزش و پرورش مدرن:
الف- دانشآموز را نگه نمیدارد بلکه به جلو حرکت میدهد.
ب- مطلق نمینگرد و آزاد اندیشی را جایگزین مطلقنگری و جزماندیشی در تمام امور مینماید.
ج- ادعای جامعیت ندارد و به آسانی در برابر هر فکر و ایده جدید و دستاوردی نوین موضع نمیگیرد.
د- دانشآموز خود را فردی از جامعه میداند نه گسیخته از آن و جامعه را متشکل از افراد در حال تکامل میپندارد که هر فرد باید به سهم خود در این رشد سهیم باشد.
هـ- تاریخ میهنش را با نگاهی عالمانه و نقادانه بازخوانی میکند و نسبت به چهرههای تابناک سرزمین خود ادای احترام میکند. همچنین به ادبیات جاویدان آن دل میبندد.
و- برای حفظ و حراست آب و خاک خود دلاورانه میایستد.
ز- همچنان که از کودکی آموخته است برای حفظ ایمان و آرمانش بر سه عنصر دانایی، آگاهی و توانایی تکیه میکند. زیرا ترنّم این سرود در گوش جانش طنین انداخته است که:
ما گلهای خندانیم |
فــرزنـدان ایـرانــیـــم |
در رویارویی با این چالشها رسالت مسئولین امر آموزش و پرورش و معلم چیست؟ چه باید کرد؟
علی اکبر جعفری 7/7/1384
منابع:
1- جایگاه ایران در توسعه انسانی - روزنامه همشهری - 10/5/83
2- زیربنای حرکت اصلاحی در آموزش و پرورش - روزنامه بنیان 1/2/81
3-آسیب شناسی آموزش و پرورش در ایران - روزنامه مردمسالاری شماره 337
4- بایستههای آموزش و پرورش در هزاره سوم روزنامه آفتاب 8/6/1380